Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مشرق»
2024-04-30@07:51:53 GMT

مادری با چادر سفید گُل‌گُلی افتاده بود رویِ زمین

تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۱۰۱۰۲

مادری با چادر سفید گُل‌گُلی افتاده بود رویِ زمین

چه زمزمه می کرد؛ نگاهش نگران و مستاصل بود، مستاصل چه، نمی دانم! شاید دخترِ تازه عروس و دو پسر کوچک و همسرش را به خدا می سپارد. مادر با همان چادر سفید گُل گُلی که غرقِ به خون بود رویِ زمین افتاد.

به گزارش مشرق،  الناز رحمت‌نژاد، نویسنده، سردبیرخبرگزاری بسیج البرز و از اعضای فعال کانون ادبی بانوی فرهنگ روایتی داستانی درباره آرتین نوشت و در اختیار مشرق قرار داده است که در ادامه می‌خوانید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چهار نفر خوش حال بودند و می خندیدند،

از همه بیشتر پسر بچه ای که به نظر می رسید تَه تَغاری خانواده باشد.

.

دست هایِشان پُر از کیسه هایِ پلاستیکی رنگی رنگی بود.

یک دِلِ سیر خرید کرده بودند. لباس، کَفش، چادُر

.

تَه تَغاری خانواده یکی از کیسه ها را از دست پدرش کشید و گفت: بابا می شه کفشی که خریدمو همینجا تو شاهچراغ پام کنم؟"

پدر خنده ای کرد:" عجله نکن پسر کوچولویِ من، ببین داداشت آرشام صبر کرده کفش‌هاشُ هفته دیگه عروسی آبجی بپوشه، اما تو می خوای الآن اینجا بپوشی"

آرشام نگاهی به آرتین  کرد:" آره داداش آرتین، صبر کن عروسیِ آبجی با هم می پوشیم"

.

چیزی به اذانِ مغرب نمانده  بود و شاهچراغ کم کم شلوغ می شد. مادر از وضوخانه آمد و گفت:" بریم زیارت، نماز بخونیم، دعایی کنیم و بعد بریم خونه"

.

آرتین و آرشام همراهِ پدر داخل حرم شدند و مادر هم تنها رفت.

.

پدر دورِ ضریح طواف می کرد و دعا.

مادر سجاده ای گوشه ای از حرم پهن کرده، دستانش را رو به آسِمان گرفته و نجوا می کرد:" خدایا به حق خانم فاطمه زهرا همه جَوونها، عروس و دامادها خوشبخت بشن، دختر و دامادِ منم تو اونا"

.

آرتین و آرشام مشغول صحبت کردن و نقشه کشیدن برایِ پوشیدنِ لباس ها و کفش هایشان در عروسی بودند که با صدای گلوله و جیغِ زنان هر دو از جا پریدند و به پدر چسبیدند.

صداها در شبستان می پیچید.  نه صدای جیغ ها قَطع می شد و نه صدایِ گلوله ها.

هر کس از ترس یکی را صدا می زد. یکی یا حسین می گفت. دیگری یا صاحب الزمان و آن یکی یا باب الحوائج ...

.

مردی که لباس سیاه تنش بود،  فقط شلیک می کرد! نگاه نمی کرد زن است یا مَرد؟ پیر است؟ یا کودک؟ یا جوان؟

فقط می زد!

آقایی  از وسط جمعیت گفت:"داعش حمله کرده، خدا لعنتتون کنه"

گلوله ای سمتش زد و دیگر صدایِ آقا نیامد.

.

مادرِ آرتین هَراسان و تَرسان، دَوان دَوان، با رنگ و رویی پَریده و لب های خُشک از پای سجاده اش بلند شده و سمت بچه هایش می آمد،

آغوشَش را باز کرد تا آرتین و آرشام از پدر جدا بشوند و به آغوشِ مادر پناه بیاورند که دست مرد سیاه پوش رفت رویِ ماشه، رحم نکرد و زد.

گُلوله ای رفت و نشست وسط قلب مادر آرتین و آرشام...

.

مادر برای آخرین بار خیره خیره آرتین و آرشام را نگاه می کرد و چیزی زیرِ لبش زمزمه.

چه زمزمه می کرد، نمی دانم!

نگاهش نگران و مستاصل بود، مستاصل چه، نمی دانم!

شاید دخترِ تازه عروس و دو پسر کوچک و همسرش را به خدا می سپارد.

مادر با همان چادر سفید گُل گُلی که غرقِ به خون بود رویِ زمین افتاد.

.

پدر آرتین و آرشام نامردِ بلندی گفت و آمد سمتِ مرد سیاه پوش که اسلحه را از دستش بگیرد تا بیشتر از این به کُشتار ناجوانمردانه و بی رحمانه اش ادامه ندهد که گلوله ای به سمتش آمد و کنار همسرش افتاد رویِ زمین.

.

همه جا غرقِ به خون شده بود، چادر نمازهایِ سفیدِ گُل گُلی، مُهر و تسبیح ها، کتاب های ادعیه.

زمین پُر بود از شیشه های شکسته و خورد شده،

.

مرد سیاه پوش دستش روی ماشه بود و برنمی‌داشت که رسید به آرشام و آرشام را هم زد.

آرشام کنارِ پدر و مادر افتاد و حالا رسیده بود به آرتین.

اطرافش را نگاه می کرد تا بلکه راهِ فراری پیدا کند. همانطور که دنبال راه فرار بود دست هایِ کوچکِ آرتین را زد و رفت.

.

آرتین، ته تغاریِ خانواده به پدر و مادر و برادرش نگاه می‌کرد و کفش هایی که قرار بود با آرشام عروسیِ خواهرش بپوشند و با صدایی که انگار از ته چاه بیرون بیاید زیر لب گفت:" اومده بودیم زیارت، داشتیم می رفتیم سوار ماشین بشیم بریم پیش آبجی که با تفنگ زدن ...

منبع: مشرق

کلیدواژه: بازار خودرو حادثه شاهچراغ قیمت مشرق داعش فاطمه زهرا آرتین حسین خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت آرتین و آرشام گ ل گ لی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۱۰۱۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(ویدئو) پلیس آمریکا چادر دانشجویان معترض را به آب بست

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

دیگر خبرها

  • مستندی درباره مادری که دو بازیگر نقش دو دختر گمشده اش را بازی می کنند
  • ماجرای واژگونی وحشتناک ام وی ام X55 چه بود؟
  • چادر زدن حامیان فلسطین در آمریکا + فیلم
  • پسکوف: ترس به جان اوکراینی‌ها افتاده؛ باید کار را تمام کنیم
  • اپل آی‌دی بسیاری از کاربران در سراسر جهان غیر فعال شده است
  • روس‌ها: ترس به جان اوکراینی‌ها افتاده است/ باید کار را تمام کنیم
  • تصویری ترسناک از خورشید در آسمان چین؛ چه اتفاقی افتاده؟
  • (ویدئو) پلیس آمریکا چادر دانشجویان معترض را به آب بست
  • دیر پدری و دیر مادری؛ خطر گسست نسلی!
  • فیلم | کلنگ بیمارستان مادر و کودک بجنورد بر زمین خورد